5_ بدترین درد مردن نیست
نـوشـــــــتـه های مـــــــــــــــــــــــــــــآ



یاد شخصیت فیلم های کره ای افتاد که پسر کنار دختری که عاشق اش بود نودل می خورد.. یک زمانی عاشق شخصیت اول فیلم کره ای بود دلش می خواست او هم مثل آن ها عاشق شود و در راه عشق سختی بکشد و آخر به او برسد..دوست داشت اینطور عشقی ،ولی آن زمان...
بشقاب خالی را در سینک گذاشت و به سمت اتاق رفت..یاد آوردی بعضی از خاطرات گذشته آزاراش می داد...
« _ دوست داری بازی کنیم؟
با تردید نگاهی به شاپور انداخت که سیگار دود می کرد .. برای مرد لاغر اندام که با مهربانی نگاه اش می کرد سر به نشانه تایید تکان داد...
مرد بلند شد..صدای غر غر های شاپور را می شنید :
_ ممد مگه بچه شدی که می خوای بازی کنی؟!
_ مگه نشنیدی آقا چی گفت !
کودک چیزی از حرف های آن ها سر در نمی آورد فقط در این دو روز فهمیده بود به دستور آقای دزریده شده است همین ..
ممد روی تخت چوبی کنار اش نشست و صفحه مقوای مارپله را باز کرد..
با ذوق زیر پوستی خندید...او از کجا می دانست به این بازی علاقه دارد!
ممد پنیر را به دستش داد :
_ اول تو بازی رو شروع کن..
با ذوق کودکانه اش مکعب کوچک سفید رنگ را از دستش گرفت و مکعب را چرخشی بر روی صفحه انداخت با آمدن عدد شیش لبخند اش پر رنگتر شد و با خوشحالی مهره را وارد بازی کرد..»
سیگار از لای انگشتانش خارج شد...
نگاه از بید مجنون گرفت و به فرد کنار دستش که سیگار به دست ایستاده بود دوخت ..
نگاه از سیگار خاموش اش گرفت و بر صورت فرد چرخید ...حدس زدنش زیاد سخت نبود انتظار اش را داشت که امروز یا فردا بیاید..
نگاه اش را گرفت و به بید مجنون دوخت...مجنونی که هر روز به لیلی اش نزدیکتر می شد ..گاهی اوقات حسرت لیلی بودن بید را هم می خورد..مجنونی که برای رسیدن به لیلی اش هر روز بیشتر از دیروز شاخ و برگ می پروراند..
_ به چی خیره شدی؟!
نگاه از مجنون گرفت و به صورت مردانه مرد دوخت..انتظار این سوال را نداشت منتظر یه جمله دستوری بود یا داد بزند :زودتر از خونه من برو بیرون.. همین یه جمله چند کلمه ای ولی مثل اینکه محاسبات اش به هم خورده بود.. جای امید داشت..
نگاه اش چرخید به سمت دست بزرگ و مردانه ای که بر سر سگ فرود می آمدن ..جک هم او را می شناخت ولی دخترک برای چند لحظه فقط چند لحظه او را نشناخت..تغییر کرده بود..آن هم دور از تصور..نگاه اش چرخید روی ابروان پر پشت مردانه اش و ته ریشی که جذابتر اش کرده بودان پوستی که به برنزه میزد..باز شک به دل اش افتاد شاید او نباشد...فقط شاید..
نگاه مرد بر روی صورت اش در گردش بود ..شاید او هم دنبال کیس مورد نظر اش می گشت؟
_ فکر نمی کردم بمونی!
لبان اش کج شد..پای راست اش از زیر خودش بیرون کشید و صاف تکیه داد به مبل...
_ حالا که موندم..
می دانست او از بیشتر رفت و آمد هایش خبر دارد..
_ پس شرایط رو قبول کردی..
اخم کم رنگ بین ابروان اش نشست.. فکرش رفت پیش شرایطی که مرد ازش حرف میزد، چیز کمی از آن به یاد داشت .. ولی آنقدر به یاد داشت وقتی که برای اولین بار پایش را کج گذاشت مرد عزر اش را خواست..
مرد سگ را روی زمین گذاشت و تکیه داد به پشت مبل..
_ تغییر کردی...
این حرف واقعا برای اش خنده دار بود..او خودش را آینه ندیده بود؟!
نگاه خیره به مرد دوخت و تک تک عجزای صورت اش را از نظر گزراند حالت متعجب به خود گرفت:
_ فقط من؟!
مرد کلافه نگاه از او گرفت ..
خیلی اتفاق ها افتاده بود نه او خبر داشت و نه آن از زندگی دخترک..
صدای زنگ موبایلش در فضای خانه پیچید صدای پارس جک بلند شد..بلند شد تا از روی اُپن آشپزخانه براش دارد که صدای مهبد خانه را پر کرد..لعنت فرستاد بر تکنولژی...
_ الو .. ماهان کجایی؟ مگه نگفتم مهمونی داریم تا یک ساعت دیگه خودت رو برسون که باید زودتر حرکت کنیم..
مهبد عصبی بود ..حق را به او می داد فراموش کرده بود.. ولی در این موقع حضور مرد در کنار اش دوست داشت سر به تن مهبد نباشد تا بی موقع زنگ نزند..


نظرات شما عزیزان:

sima
ساعت1:29---2 شهريور 1393
وای خدا این مرد کیه دیگه؟
مهبد کیه؟گیج شدم
پاسخ: مرده پست های بعدی گفته میشه.. مهبد الان می توم بگم یه دوسته ولی بعد ها خودت متوجه رابطه بین این دو میشی ^_^


ابراهیم حسینی
ساعت0:21---29 مرداد 1393
وبلاگه زیبایی داری البته باید تلاش کنی
موفق باشی
پاسخ:ممنون..سعی می کنم... همچنین..


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





چهار شنبه 28 مرداد 1393برچسب:, :: 23:55 :: نويسنده : شکیلا

درباره وبلاگ

سلام... به وبلاگ مــــا خوش آمدید... اینجا تمام نوشته های ما قرار میگیره چه دلنوشته، داستان کوتاه یا رمان..
آرشيو وبلاگ
پيوندها

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان نـوشـــــــتـه های مـــــــــــــــــــــــــــــآ و آدرس chamedoon.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 19
بازدید دیروز : 5
بازدید هفته : 35
بازدید ماه : 35
بازدید کل : 21646
تعداد مطالب : 21
تعداد نظرات : 19
تعداد آنلاین : 1